جدول جو
جدول جو

معنی شریف اصفهانی - جستجوی لغت در جدول جو

شریف اصفهانی
(شَ فِ اِ فَ)
ملا محمد شریف. از گویندگان قرن یازدهم هجری قمری و از مردم قریۀ ورنوسفادران اصفهان و پسر استاد کلبعلی سنگتراش بود و خود نیز به سنگتراشی اشتغال داشت. بیت زیر از اوست:
می توان لذت شمشیر تو در زخمم دید
آن چنان کز لب خندان دل خرم پیداست.
(از قاموس الاعلام ترکی و فرهنگ سخنوران).
رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ یِ اِفَ)
گیب در کتاب خویش راجع به شاعری عثمانیان اشاره کرده است که اشعار معروف به ’شهرانگیز’ از مخترعات عثمانیان است، و در ادبیات فارسی این نوع شعرموجود نیست. اما سام میرزا در تحفۀ سامی، که در سنۀ 957 هجری قمری تألیف شده، دو شاعر را نام میبرد یکی وحید قمی دیگر حریفی اصفهانی که آن یک در تبریز و این دیگری در گیلان به گفتن آن قسم شعر مبادرت ورزیده اند، و هرچند تاریخ سرودن این اشعار، بعد از شهرانگیزترکی است که مسیحی شاعر در ادرنه سروده است ولیکن هیچ دلیلی در دست نیست که شیوع آن قسم شعر را در ایران تجددی شناخته و طرز تازه ای دانسته باشند، اشعار حریفی که ’شهرآشوب’ نام داشته ظاهراً خیلی تند و پرنیش بوده است زیرا که در نتیجۀ سرودن آن شاعر بیچاره را زبان بریدند چنانکه سام میرزا گوید: ’شهرآشوبی، جهت آنجا (گیلان) و مردم آنجا گفته، و او را به امر بدی متهم ساخته زبانش را بریدند. اما این جایزه او را برای اشعار دیگرش میبایست نه جهت هجو اهل گیلان’. (تاریخ ادبیات ایران تألیف ادوارد براون ج 4 ترجمه رشید یاسمی ص 158). لکن در نسخۀ چاپی تحفۀ سامی (ص 53) اورا حرفی نوشته گوید اصفهانی است و به گیلان رفت و خواهرزادۀ مولانا نیکی میباشد. و در مجمعالخواص (ص 308) او را حریفی ساوجی خوانده است. (ذریعه، ج 9 ص 234)
لغت نامه دهخدا
(شَ بِ اِ فَ)
میرزا محمدعلی. از گویندگان عارف قرن سیزدهم هجری در اصفهان بود و به مسافرتها پرداخت از جمله عراقین و کردستان و فارس را دید و چندی در شیراز اقامت داشت و در اواخر عمر به هند رفت و همانجا درگذشت. بیت زیر از اوست:
رشته برپا و سررشته به دست صیاد
هم گرفتارم و هم طرفه شکاری دارم.
(از ریاض العارفین ص 262 و فرهنگ سخنوران).
رجوع به فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود
لغت نامه دهخدا
(یِ اِ فَ)
میرزا محمدعلی فرزند علی اکبرخان برادرزادۀ عبدالرضاخان یزدی بود و چندی به وزارت نواب امام قلی میرزا خلف شاهزاده محمدولی میرزا گذرانیده و دارای طبع شعر بوده است. (از مجمعالفصحاء ج 2 ص 248)
لغت نامه دهخدا
(یِ قِ اِ فَ)
نام او علی اصغر و شغلش دوزندگی بود و معاصر مؤلف مجمع الفصحاء بود و غزلسرایی میکرد. (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 249)
لغت نامه دهخدا
(لَ فِ اِ فَ)
میرزا عبداللطیف. او از فضلا و ادبای معاصرین بوده و در سلک دبیران حضرت نایب السلطنه عباس میرزای قاجار انسلاک و انعقاد داشته به لطایف سخن و هزل و رؤیای محصوله (؟) معروف:
آنکه گفته لطیف ملعون را
بهر ایذاش اهتمام کنم
به خدا گفته ناسزا و سزاست
که زنش را بدو حرام کنم
باﷲ از فتنه بگذر و بگذار
تا من این تیغ در نیام کنم
قافیه از چهل فزون دارم
همه بر نامت اختتام کنم.
(مجمع الفصحاء ج 2 ص 430)
از شعرای اصفهان است در عهد محمدشاه. به هندوستان رفت و در دهلی متوطن شد. این بیت او راست:
به عزم گریه نشستم به رهگذار کسی
که بر رهش ننشیند دگر غبار کسی.
(قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(مُرِ فِ اِ فَ)
میرزا حسین. در باره بند و اصطبل سلاطین صفویه، مباشر معاملات دیوانی بوده طبع شوخی داشته به مزاح و ظرافت معروف و به نظم ابیات بی معنی مشعوف. وقتی مدعی شده که پنج مثنوی به وزن کتب خمسۀ نظامی و امیرخسرو دهلوی منظوم نماید، مشعر بر حکایات که بیتی از آنجمله را معنی نباشد. مقرر شد که اگر از عهدۀ دعوی برآید به هر بیتی مثقالی سیم ناب گیرد و اگر بیتش را معنی بود به هر بیتی دندانی از او برکنند و بر مغزش کوبند چنین کرد و به سه بیت او معنی بربستند و سه دندانش برکندند و بر سرش کوفتند. تتمه را به وعده وفا کردند خالی از صحبت موزون صحیح العقل را در چنین دعوی دقت در عدم معانی ابیات کردن صنعتی است غریب و زحمتی عجیب و بعضی از آن ابیات این است:
اگر عاقلی بخیه بر مو مزن
بجز پنبه بر نعل آهو مزن.
ابلیس که گشته در بدی افسانه
بیچاره سگی است بر در جانانه
گر بیند اهل و آشنا مانع نیست
مانع شود آن را که بود بیگانه.
(از مجمع الفصحاء ج 2 ص 39)
لغت نامه دهخدا